"کاترین مارگارت اشتون" در 20 مارس سال 1956 در آپهالندِ لانکشایر انگلستان متولد شد. وی به خانواده ای کارگری تعلق داشت و گفته شده نزدیکان وی در معادن ذغال‌سنگ کار کرده و فعال بوده اند. وی مدرک لیسانس خود در رشته جامعه شناسی را در سال 1977 از "کالج بدفورد" لندن کسب کرد. گفته شده که او تنها فرد در خانواده اش بوده که توانسته راهی دانشگاه شود و یک مدرک آکادمیک داشته باشد. همسر وی "پیتر کلنِر" نام دارد و آن ها هم اکنون با یکدیگر در شهر "سنت آلبنز" زندگی می کند. همسر کاترین اشتون مدیر یک سازمان نظرسنجی آنلاین با نام YouGov. است. کاترین اشتون و پیتر کلنِر در سال 1988 با یکدیگر ازدواج کرده اند. اشتون دو فرزند تنی و در عین حال سه فرزند ناتنی دارد. 

کاترین اشتون عضو "حزب کارگر" بریتانیا است. او مسوول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا(پس از خاویر سولانا) و در عین حال، نخستین معاون رئیس کمیسیون اروپایی در "کمیسیون باروسو" در فاصله سال های 2009 تا 2014 بوده است. اشتون لقب "بارونز" را نیز در بریتانیا کسب کرده است. کاترین اشتون توسط دولت "تونی بلر" به عنوان معاون وزارت خارجه بریتانیا در امور آموزشی و توسعه مهارت ها(سال 2001) و متعاقبا در وزارت دادگستری بریتانیا به کار گرفته شد. وی همچنین در ماه میِ سال 2006 به عنوان مشاور خصوصی و اعظم دولت بریتانیا انتخاب شد. اشتون در ماه ژوئن سال 2007 در کابینه اول دولت "گوردون براون" نخست وزیر وقت بریتانیا، رئیس مجلس اعیان این کشور شد. او در انعقاد "پیمان لیسبون" اتحادیه اروپا بواسطه تحرکات و اقدامات دیپلماتیکش در نهادهای قانونی بریتانیا نقشی اساسی را ایفا کرد. در سال 2008، کاترین اشتون به عنوان کمیسر اروپایی بریتانیا انتخاب شد و کمیسیونر تجارت درکمیسیون اروپایی شد. کاترین اشتون در ماه دسامبر سال 2009، به عنوان هماهنگ کننده سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا انتخاب شد. اشتون در ابتدای انتخاب شدنش به عنوان مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، از سوی بسیاری از ناظران و تحلیلگران به دلیل تجربه کم خود در دیپلماسی بین المللی با انتقادهای فراوانی رو به رو شد. با این حال، با گذشت زمان و نقش کاترین اشتون در میانجی گری میان صربستان و کوزوو و انعقاد یک توافق میان آن ها در سال 2013 که تا حد زیادی موجب عادی‌سازی روابط میان این دو بازیگر متخاصم شد و همچنین نقشش در انجام رایزنی های گسترده جهت انعقاد توافق هسته ای برجام در سال 2015(با محوریت برنامه هسته ای ایران)، با تعریف و تمجیدهای فراوانی مواجه شد. 

کاترین اشتون در ماه ژانویه سال 2017 به عنوان رئیس "دانشگاه وارویک انگلستان" انتخاب شد. او نخستین زنی بوده که در تاریخ دانشگاه وارویک به این سِمت دست یافته است. "چارلز کلارک" وزیر کشور سابق بریتانیا در مورد کاترین اشتون می گوید: "من با کاترین اشتون در مورد مسائل کاری تعامل و همکاری داشته ام. من احترام زیادی را برای او و مهارت هایش قائل هستم. او در ایجاد روابط خوب و حسنه با افراد و کشورها بسیار قهار و توانا است و در عین حال یک مذاکره کننده عالی نیز است."

"شامی چاکابارتی" رئیس گروه حقوق بشری موسوم به Liberty در مورد کاترین اشتون مدعی است "وی(اشتون) به معنای واقعی کلمه توانایی قانع کردن دیگران را دارد. او فردی کاریزماتیک است و در مسائل دیپلماتیک، همین مساله علت اصلی موفقیت های او است."

کاترین اشتون در سال 2013 میلادی به عنوان یکی از 100 زن قدرتمند انگلستان توسط مجله رادیوییWoman's Hour  در رادیو 4 بی بی سی انتخاب شد. کاترین اشتون در دوران خدمت خود در اتحادیه اروپا به طور خاص برخی انتقادات از خود و عملکردش را ناشی از نگاهی "جنسیت گرا" و "مردگرایانه" دانسته و تاکید کرده که در بسیاری از موارد این احساس را داشته که به دلیل زن بودن، موانع زیادی در مسیر انجام درستِ وظایف وی قرار دارند. البته که در نقطه مقابل نیز مخالفان کاترین اشتون استدلال می کردند که وی بخش قابل توجهی از وقت خود را به ایراد خطابه هایی در مورد ضرورت برابری جنسیتی صرف می کند و عملا زمان زیادی را در این رابطه هزینه می کند. امری که به هیچ عنوان پذیرفته شده نیست. برخی منتقدانِ کاترین اشتون در دوران خدمتش در اتحادیه اروپا نیز شدیدا از اینکه وی در بروکسل مقر اتحادیه اروپا حضور نداشت، شکایت داشتند. به طور خاص یکی از منتقدان کاترین اشتون در سال 2012 می گوید که از 32 جلسه هفتگی کمیسیون اروپایی در سال مذکور، کاترین اشتون در 21 مورد غیبت داشته است. 

 خوش بینی های بی پشتوانه در قالب معادله اتمی ایران
کاترین اشتون از جمله چهره های محوری و اصلی بود که بواسطه رایزنی‌های خود با کشورهای تروئیکای اروپایی(آلمان، انگلستان و فرانسه) و همچنین دولت آمریکا و تیم مذاکرات هسته ای وقتِ ایران به ریاست "محمد جواد ظریف" وزیر خارجه سابق کشورمان، نقشی قابل توجه در روند شکل گیری مذاکرات اتمی داشت که از سال 2013 و همزمان با پیروزی دولت "حسن روحانی" در انتخابات ریاست جمهوری ایران آغاز و در نهایت در سال 2015، به انعقاد توافق برجام ختم شد.

برخی ناظران و تحلیلگران غربی بر این باورند که توان بالای کاترین اشتون در انجام رایزنی های بین المللی و همچنین متقاعد سازی طرف های مختف مذاکراتی در قابل مذاکرات اتمی ایران، روند مذاکرات و در نهایت دستیابی به یک توافق میان ایران و غرب را تا حد زیادی هموار کرد. 
البته که پیش از این روند، در دولت قبل از حسن روحانی، کاترین اشتون و تیم وی مذاکرات طولانی را با "سعید جلیلی" دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی ایران داشتند که البته این مذاکرات در نهایت به دستاوردهای چندانی نیز نرسیدند. در این راستا، در جریان مناظره های انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 ایران، علی اکبر ولایتی از نامزدهای این انتخابات، به سعید جلیلی که از جمله دیگر نامزدهای انتخابات مذکور بود شدیدا انتقاد کرد که مذاکرات طولانی وی با کاترین اشتون هیچ دستاوردی الا تشدید تحریم ها و فشارها بر ایران و مردم این کشور نداشته است. 

با این همه، پس از انعقاد توافق برجام، گذشتِ زمان ثابت کرد که کاترین اشتون در صحنه عمل و در موقعیت‌های حساس، هیچ توان و قدرتی از خود جهت حراست از توافقی که خودش در مسیر انعقاد آن نقشی قابل توجه بازی کرده، ندارد. کاترین اشتون زمانی که دولت ترامپ بر سر کار آمد و شعار خروج از برجام به عنوان بدترین توافق در کل تاریخ آمریکا را سر داد، عملا نتوانست هیچ اقدامی الا محکوم کردن های دیپلماتیکِ اتخاذ یکچنین مواضعی انجام دهد. 

کاترین اشتون پس از روی کار آمدن دولت بایدن در قدرت، در مقاله ای که به صورت مشترک با "چاک هیگل" وزیر دفاع سابق آمریکا در "نشریه هیل" نوشت تاکید می کند که "در شرایطی که ایران طعم پیروزی در برابر فشارهای حداکثری دولت ترامپ راچشیده، هرگونه مذاکره مجدد با آن از سوی دولت بایدن جهت احیای توافق برجام، بسیار سخت تر خواهد شد."

با این حال، اشتون و هیگل با خوش بینی محض و بدون توجه به این مساله که این آمریکا بوده که با نقض برجام، خسارت های سنگینی را به ایران وارد کرده می گویند: "ایران و آمریکا باید به طور همزمان به توافق برجام بازگردند و در این مسیر هیچگونه پیش شرطی را نیز برای یکدیگر قرار ندهند." اشتون و هیگل حتی درخواست های ایران مبنی بر اینکه دولت آمریکا باید بابت خروج غیرقانونی دولت ترامپ از برجام، به ایران غرامت بپردازد و در عین حال تضمین های لازم به ایران (مبنی بر اینکه هیچ دولت دیگری در آینده در آمریکا از برجام خارج نخواهد شد) را بدهد هم با نهایت خوش بینی و بدون ارائه راه حلی مشخص به نوعی رد کرده و می‌گویند که این درخواست ها را می توان از طریق مذاکرات دیپلماتیک مخاطب قرار داد و به نحو موثری حل کرد. انگار که این دو مقام مسوولِ سابق همچنان فکر می کنند که ایران هیچگاه نباید از تاریخ و نوع تعامل خود با غرب درس بگیرد. 

کاترین اشتون همچنین در سال 1399 در مقاله ای برای "نشریه تایم" با عنوانِ: "من به روند مذاکرات هسته ایِ منجر به انعقاد برجام کمک کردم، اکنون راه حل هایی را به دولت بایدن جهت نجات این توافق ارائه می کنم"، روایتی عجیب را از موضع خود در روند مذاکرات برجام و تعاملش با تیم مذاکراتی ایران مطرح می کند.

وی در این رابطه می نویسد: "در جریان مذاکرات برجام، تیم ایرانی دغدغه فراوانی داشت که آیا دولت جدید در آمریکا(پس از دولت اوباما) به توافق برجام احترام خواهد گذاشت یا خیر؟ در آن زمان پاسخی که به آن ها داده شد این بود که هیچ دلیل ندارد که آن ها(ایرانی ها) فکر کنند که یک توافق اتمی که موثر است و کار می کند، کنار گذاشته شود". با این حال، اشتون در قالب مقاله خود که پس از خروج دولت ترامپ از برجام نوشته شده می نویسد: "البته که در این میان این تفسیر وجود داشت که یک توافقِ موثر، صرفا مرتبط با برنامه غیرنظامی هسته ای ایران می‌شود و نمی توان آن را شامل مواردی نظیر تغییر رفتار منطقه ای ایران دانست".

کاترین اشتون در موضع گیری جنجالی دیگری تاکید دارد که "قرار نبوده توافق اتمی برجام، نقطه پایانی مذاکرات با ایران باشد بلکه بنا بوده که این توافق نقطه آغازی بر مذاکرات گسترده تر با ایران در مورد توان موشکی و قدرت منطقه ای این کشور باشد." اشتون از معادله اتمی ایران به عنوان تخته سنگی یاد می کند که باید در ابتدا برداشته می شد تا روند مذاکرات بیشتر و گسترده تر با ایران در آینده هموار شود. 

به طور کلی، کاترین اشتون نیز همچون بسیاری از دیپلمات های غربی که به طور خاص در مورد معادله اتمی با ایران سروکار داشته اند، نتوانست دیدگاهی منصفانه و غیرجانبدارانه در رابطه با ایران داشته باشد و عملا به نوعی ادامه دهنده دیدگاه های منفعت محور غرب در مواجهه با ایران بود. اشتون نتوانست چه در دوران مسوولیت خود(در بحبوحه انعقاد برجام) و چه پس از آن، به نحو موثری از برجام دفاع کند و مثلا حقایقی نظیر تعهد کامل ایران به توافق برجام تا قبل از خارج شدن دولت ترامپ از آن را مورد اشاره قرار دهد(وی هیچ اقدام موثری را در این زمینه انجام ندارد و ابتکارهایی خاصی را نیز جهت احقاق حقوق ایران در پیش نگرفت). در عوض، وی جتیگاه خود را به پیروی سطحِ پایین از سیاست خارجی آمریکا و زورگویی های آن علیه ایران تقلیل داد و بعضا با نگارش مقاله‌هایی در روزنامه ها و رسانه های مطرح غربی، راهکارهایی کاملا غیرعملیاتی و غیرواقع بینانه را جهت احیای توافق برجام، بدون نگاه دقیق به تاریخ و بدعهدی های غرب در قالب معادله برجام و درس گرفتن ایران از این تحولات، ارائه می کرد.

در واقع، وی ورای مواضع دیپلماتیک و غیر موثر در قالب معادله برجام حرکت نکرد(شاید میدانِ مانوری هم نداشت) و در نوع خود به یکی دیگر از سیاستمداران صرفا خنده‌رو و در عین حال غیرمتعهدی برای ایران در چهارچوب معادله اتمی این کشور تبدیل شد که صرفا از طریق مذاکره با کشورمان، به دنبال تضعیف آن بودند. با این حال، نتیجه اقدامات افرادی نظیر کاترین اشتون در نهایت این بود که اکنون ایران توان اتمی به مراتب گسترده تر و قوی تر و در عین حال ابزارهای چانه زنی بیشتری را در قالب "مذاکرات اتمی وین" در اختیار دارد و در عین حال، در مذاکرات جاریِ اتمی نیز رویکردهای به مراتب سخت گیرانه تری را با توجه به بدعهدی های غرب در قالب نسخه اولیه برجام، اتخاذ می کند.