روز اول محرم را به نام روز شعر و ادبیات آئینی، برتقویم نشانده اند و بزرگداشت مرحوم محتشم کاشانی. مردی که ترکیب بند او، ترجیع بند محرم هر ساله است. انگار عزا کامل نیست تا از در و دیوار، این آواز برنخیزد که:" باز این چه شورش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است" محرم نمی شود انگار تا سراغ نگیریم که:" باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین / بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است". محتشم انگار امروز هم بر بلندای بام عزا ایستاده است. گوئی بر تل زینبیه ایستاده است و می بیند و می سراید و می خواند. او جاودانه است و راه او نیز در شکوه شعر آئینی، به جاودانگی رسیده است. وکم نیستند شاعران عا شورا باوری که انبو هی شعر وسوگسرود را از خود بر جای گذاشته اند واین گونه است که شعر،رسانه ی رسا، عظیم،پر شور وپر شکوه وپر طپش محرم وشیعه است.

در حدود نزدیک به سه دهه پیش وقتی مجموعه ی زیبایی شناسی عاشورا را با دوستم دکتر موسی عمرانی تهیه می کر دیم ،ان قدر به آثار عظیم وسترگی -چه از قدما وچه از متاخرین بر می خوردیم  که متحیر می شدیم با چه  فرم وقالبی، مجموعه را کار کنیم که فقط ذره ای از حق مطلب را ادا کرده باشیم ،که درنهایت مجموعه ای ۵۰۰ صفحه ای چاپ کردیم که به سرعت به چند بارباز چاپ رسید. 

آنقدر آثارادبی-هنری و واشعارشاعرانی که در همیشه تاریخ ما از کربلا می گویندو حسین را به عشق می خوانند و هرکدام، شانی "محتشم" وار یافته اند. در این تکرار هزار باره، اما نامکرر، این شعر شاعران است که شهود می آفریند. این روضه است که راه رسیده به کربلای معرفت را باز می کند. این روضه ها فقط یک سوگ معمولی نیستند،بلکه بستری پر شور برای نایل امدن به شعور عاشورایی ومنطق عاشورایی وفر هنگ ومعارف بی بدیل عاشورایی هستند.

این عزا خانه ها،بعضا،فر هنگستانهایی هستند که عمق شیعی بودن را برای ما تر جمه می کنند.

این مجالس عاشورایی سکوتِ مُلک را می شکند و بر عدم می شورند تا همه چیز واقعی بشود برای خواندن واقعه ای که حقیقت جاری تاریخ است. من در خوانش شعرسید حمید رضا برقعی کربلا را می بینم. گوئی او هم دینِ سیادت خود را  به قلمی می خواهد ادا کند که علم را در دست شش ماهه کربلا می بیند؛

"در سکوتی که همه ملکِ عدم را برداشت
ناگهان کودکِ شش ماهه علم را برداشت

همه دیدند که در دشت، هم آوردی نیست
غیر آن کودکِ گهواره نشین مردی نیست"

و جناب علی اصغر، هم معنای تمام مردانگی شد تا مردمان هزاره های بعد نیز او را در هیئتی ببینند که خط تمیز حق از باطل است چنان که آن پژوهشگر فرانسوی- که متاسفانه نامش را فراموش کرده ام- می گوید اگر در کربلا هیچ اتفاقی نمی افتاد جز تیر زدن بر گلوی علی اصغر،همین کافی است تا یزید را به عنوان باطل تاریخ بشریت بشناسیم. یزیدیان با کشتن شش ماهه ی تشنه در آغوش پدر، جنایت را تعریفی تازه زدند که تا آن روز کسی سراغ نداشت. آنان زدند اما خوردند. نشانه اش هم امروز به سیاهی بر چهره شان است که هیچ کس جز به لعن و نفرین، از آنان یاد نمی کند. تا قیامت هم خواهند خورد که لعن بر انان به گواه زیارت عاشورا "الی یوم القیامه" بر پاست.

باری محتشم مرد اما شعرش زنده است. اما راهش با رهروانی ادامه می یابد که به زبان امروز کربلا را ترکیب می بندند و ترجیع می خوانند...

*پژوهشگر ارشد مطالعات میان رشته ای