عباس سلیمی نمین، در گفتگو با الف گفت: ما چندان در پیش‌برد سیاست‌های عدالت‌خواهانه اقتصادی توفیق نیافتیم و این موضوع به دو دلیل درونی و بیرونی برمی‌گردد. دلایل بیرونی، رویکرد و سیاست ناجوانمردانه تحریم است که از سوی قدرت‌هایی چون آمریکا بر روی مردم ایران اعمال شد. در این نبرد نابرابر طبیعی است که شرایط معیشتی سخت شود و اساساً تحقق عدالت با مشکل روبه‌رو شود. ضمن اینکه در مورد دلیل درونی ما پس از دوران حضرت رسول و امیرمؤمنان دیگر تجربه حکومت اسلامی نداشتیم و در خیلی از موضوعات اقتصادی و معیشتی باید با تجربه و آزمون‌خطا شرایط را اداره می‌کردیم. این قضیه موجب شد بسیاری از مسئولان یا به سمت رویکردهای غربی و لیبرالی سوق پیدا کنند، یا متمایل به تفکرات سوسیالیستی بشوند. مثلاً در همین رابطه ما مدیرانی را در اوایل انقلاب داشتیم که اصلا به دخالت مردم در امور سیاسی و اقتصادی باور نداشتند، و علی رغم تذکرات امام در این‌باره آن‌ها همچنان به فعالیت‌های خود ادامه می‌دادند. 

وی افزود: پس از کنار رفتن این نگرش، بسیاری از مسئولان چشمشان به سمت غرب رفت، و با اثر پذیری از اقتصادسرمایه‌محور در بلند مدت مشکلاتی را برای ما به وجود آوردند. ما متأسفانه نتوانستیم بر روی اقتصاد اسلامی و موضوعات مرتبط با آن بررسی‌های منسجم و کارگشایی داشته باشیم و همین قضیه موجب شد که همچنان مطالعه اقتصاد سرمایه‌داری مرجع و منبع قرار گیرد. ما هدفمان عدالت در اقتصاد بود نه تولید، در چنین شرایطی که اقتصاد ما لیبرال شد، رانت‌خواری در کشور رواج پیدا کرد که نتیجه آن ایجاد شبکه های قدرت مبتنی بر فساد بود، طوری که مبارزه با آن‌ها مشکل و سخت است.

این پژوهشگر تاکید کرد: عدالت یک آرمان است، آرمانی که در طول تاریخ حیات بشر، همواره مطرح بوده و هست. در این روند تاریخی گاهی گام‌های مثبتی برای نزدیک شدن به آن برداشته شده است و گاهی هم قدم‌هایی طی شده که از آرمان عدالت فاصله گرفته است. در این راستا هیچ‌کس ادعای این را نمی‌کند که مثلاً در عرض 10 سال قرار است در تمامی عرصه‌های عدالت، اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، بهداشتی و.... دست پیدا کنیم، بلکه عاقلانه آن است که برنامه خود را در جهت «نزدیکی» به آن طرح‌ریزی کنیم. ما در طول انقلاب در باره عدالت هم توفیقاتی داشته‌ایم هم کاستی‌هایی، و این موضوع هم به مسائل نظری بر می‌گردد هم به مسائل عملی. 

وی افزود: در مورد مسائل نظری، انقلاب اسلامی از تئوری‌پردازان خوب و خوش‌فکری برخوردار بود. اساساً انقلاب اسلامی ما یک نهضت فکری است، که در آن کنش‌گری نظریه‌پردازان و دعوت‌ گسترده آنان عموم و آحاد جامعه را به سمت خود فراخواند و مردم هم لبیک گفتند، البته این برای زمانی است که هنوز نهضت، وارد مرحله اجرایی وارد نشده بود. طبیعی است در سازوکار سیاسی‌ای که در دست افراد مخالف یا ضد دین است، رویکردهای دین‌محور و شخصیت‌های متعهد دینی جایی نداشته باشند. این موضوع موجب شده بود که بین فرهنگ دینی و واقعیت‌های مورد اجرا و اتخاذ فاصله‌ای صورت بگیرد و زمام امر در دست جبهه سرمایه‌داری بیفتد. 

او بیان کرد: از طرفی هم ترور و حذف فیزیکی تئوری‌پردازان انقلابی، ضربه سختی به ساحت فکری انقلاب وارد کرد. بسیاری از این شخصیت‌ها مثل شهید مطهری و شهید مفتح عمر بسیار محدودی پس از انقلاب داشتند و به دست دشمنان ترور شدند. اگر این اتفاق نمی‌افتاد شاید ما در تولید نظر علمی در ساحت‌های مختلف، موفق‌تر بودیم. به هرحال این افراد کسانی بودند، که درمناظرات علمی با سایر اندیشمندان مکاتب به گفت‌وگو می‌نشستند و همه شاهد بودند جبهه انقلاب چگونه با فکر و استدلال، طرف مقابل را شکست می‌دهد. شاخصه اصلی این دست افراد نظیر شهیدان، مفتح، بهشتی، مطهری و... این بود که در کنار داشتن علم و اطلاعات دقیق، رویکرد انقلابی و مکتبی هم به مسائل داشتند و این خصیصه چیزی است که در کمتر شخصی از نفرات ما شاهد بودیم. 

این پژوهشگر ادامه داد: پیش‌تر اشاره کردم که ما در زمینه‌هایی از عدالت توفیق داشتیم. مثلا در عرصه سیاست و چرخش قدرت که مبنا رأی و خواسته مردم اعلام شد،این  دستاوردی بود که انقلاب اسلامی برای اولین بار در تاریخ ایران به مردم و جامعه اعطا کرد. این موضوع مرتبه قابل توجهی از عدالت سیاسی است که با کوشش امام خمینی و سایرین تحقق پیدا کرد، علی رغم این که بسیاری تلاش کردند که این مسأله شکل نگیرد. اما با تمام فشارها این اتفاق رخداد و ما شاهد بودیم خواسته و رأی یک شاگرد نانوایی در امور سیاسی با رأی یک مرجع تقلید یکی شد. در بسیاری از موارد شاهد بودیم که عده‌ای خواستار استیضاح ریاست جمهوری و خلع مقام او بودند اما چه امام، چه آیت‌الله خامنه‌ای نسبت به این قضیه حساسیت داشتند، چرا که به راحتی نمی‌توان منتخب مردم را برکنار کرد. نمونه‌ای از این قضیه را در مورد آقایان احمدی‌نژاد و روحانی شاهد بودیم.