در قسمت جدید برنامه های «پرونده های پنهان» شبکه پرس تی وی به نسل‌کشی بومیان آمریکای شمالی اختصاص دارد. انسان هایی که ده ها هزار سال قبل از کشف قاره آمریکا در سال 1942 توسط «کریستف کلمب»، مکتشف و دریانورد ایتالیایی، به آن قاره پا گذاشتند و در آنجا سکنی ورزیدند و بعدها به «هندی سرخ» یا «سرخپوست» شهرت یافتند. 

با کشف سرزمین سرخپوستان و به طمع غارت دارایی هایشان، سفیدپوستان مهاجر دست به نسل کشی آنان زدند. به نحوی که در بازه زمانی سال های 1492 تا 1650 میلادی، جمعیت 112 میلیونی سرخپوستان به 6 میلیون تقلیل یافت. تنها در آمریکای شمالی و در دوره زمانی بین سال های 1776 تا 1887، متجاوز از 1.5 میلیارد جریب از اراضی تحت سکونت بومیان این سرزمین از طریق عقد معاهدات تحمیلی و به حکم دستورات اجرایی به تصرف سفیدپوستان در آمد. در پی این نسل کشی و غارتگری بی رحمانه، شمار اندک سرخپوستان باقیمانده بالاجبار به مناطق محافظت شده در اراضی غیر حاصلخیزی که سفیدپوستان برایشان تدارک دیده بودند کوچ کردند و در سایه فقر و اعتیاد و خشونت و خودکشی و نژادپرستی، در اردوگاه های محصور و پرتراکم و فاقد امکانات و خدمات آموزشی و پزشکی محبوس  شدند. 

مهمان اول مرضیه هاشمی – مجری برنامه «پرونده های پنهان» – «خووان بی مانسیاس» - رئیس قبیله «کاریزو کامِکرودو» و مدیر اجرایی شماری از قبایل سرخپوستی مناطق مختلف آمریکا - است که به استناد سوابق و مشاهدات خود، به تبیین نقش مناطق محافظت شده در سرکوب و حذف تدریجی بومیان آمریکای شمالی می پردازد. خووان که اکنون در خط مقدم مبارزه علیه استعمار سرخپوستان به دست سفیدپوستان فعالیت می کند، نویسنده اثری به نام «ملت کیکاپو و برنامه 12مرحله ای برای استعمارزدایی» است. وی هدف اصلی از برپایی اردوگاه های موسوم به «مناطق حفاظت شده» را حربه ای برای وا داشتن سرخپوستان به ترک آیین، مقدسات و سبک زندگی اصیل خویش به شیوه های گوناگون، از جمله فرهنگ زدایی و شستشوی مغزی، بر می شمرد. به بیان خووان مانسیاس، مبلغین اسپانیایی با بریدن دست و پای سرخپوستان و حلق آویز کردن آنان، ظلم و سرکوب علیه بومیان در مناطق جنوبی تر قاره را به منتهی درجه خود رساندند.

 وی می گوید: در مناطق مرکزی تر، بیداد و ستمگری سبک و سیاقی متفاوت داشت، به نحوی که سرخپوستان این مناطق نه حق تکلم به زبان مادری را داشتند و نه حق احراز و ابراز هویت اصیل خویش. خووان در ادامه اشاره ای دارد به ماهیت خباثت آمیز دکترین «کشف و یابندگی» و مبتنی بودن آن بر زور و خفقان و شکنجه و کشتار و اشغال و تحمیل. 

مهمان دوم برنامه، «تِرِنس نِلسون» – نویسنده پژوهشگر، نائب رئیس جنبش سرخپوستان آمریکا و سخنگوی جامعه جنگجویان «اوکیئیدا» –  در ادامه اظهارات خووان مانسیاس، به تشریح نقش حال حاضر مناطق حفاظت شده در تداوم خط مشی سرکوب حداکثری سرخپوستان آمریکا می پردازد و می گوید: ساکنین این اردوگاه ها هم از حق تملیک زمین بی بهره اند و هم از امکان دسترسی به منابع مالی، از جمله بانک ها. وی ساکنین مناطق حفاظت شده سرخپوستی را محروم ترین و عاجزترین قشر از اقشار جامعه آمریکا عنوان می کند. به باور نلسون، سفیدپوستان مهاجم با محاصره اقتصادی و قتل عام تدریجی گروه های کوچک سرخپوستانی که از کوچ اجباری به اوکلاهاما و تبعید به مناطق حفاظت شده در داکوتای جنوبی سر باز زدند و با کمترین امکانات در صدد دفاع از حق و حقوق خود در برابر ارتش منظم و تا دندان مسلح مهاجرین غاصب برآمدند، سبوعیت و ددمنشی را به اوج خود رساندند. واقعه ای که به جداسازی فرزندان سرخپوست از والدینشان و اسکان اجباری آنان در مراکز شستشوی مغزی موسوم به «مدارس شبانه روزی مسیحی» انجامید و هر روز شاهد برملا شدن ابعاد تازه از جنایات دلخراشی هستیم که در این تشکیلات علیه کودکان قد و نیم قد اعمال شده است. ترنس در ادامه، جعل وقایع و تحریف حکایات تاریخی توسط سفیدپوستان را مسبب ناآگاه ماندن آمریکائیان نسبت به اصالت، ماهیت، خلق و خو، سرگذشت و ذخائر به تاراج رفته ساکنین بومی این کشور برمی شمرد. 

در منشور اخلاقی سفیدپوستان استعمارگر، نادیده گرفتن حقوق ساکنین اصلی سرزمین ها در صدر اولویت قرار دارد. آنان همیشه خود را در مقام نژاد برتر، کاشف سرزمین های بدون سکنه معرفی می کنند، دریغ از اینکه تنها در آمریکا، تمدن و فرهنگی که ماجراجویان اروپایی بنیان گذاشتند روی جمجمه سرخپوستان بومی و اراضی به غارت رفته آنان و نیز اجساد بردگان آفریقایی تبار بنا شده است. وقتی «توماس جِفِرسون» - از متفکرین اصلی و بنیانگذاران آمریکا – در متن قانون اساسی پیشنهادی خود از عبارت «مشتی سرخپوست قصی القلب وحشی» برای توصیف بومیان ساکن این سرزمین استفاده می کند، چگونه می توان از واشنگتن انتظار داشت رفتار و رویکردش را نسبت به این قشر ذیحق و ستمدیده تغییر دهد؟ 

سرخپوستان آمریکا مردمی هستند که سفیدپوستان مهاجر هستی و نیستی آنان را به یغما بردند تا جنایات وحشتناکی که در حقشان مرتکب شدند پنهان باقی بماند. مردمی که، به یُمن آیین ساده زیستی و فرهنگ منحصربفردشان، از خوب و زشت روزگار فقط «آزاد زیستن» را طلب می کنند و امروز برای احقاق این حق از دست رفته چاره ای جز تبعیت از اصل «مقاومت» ندارند.