بعد از گذشت چند روز از  فروکش کردن  خباثت ها و جنایت های عده ای در خیابانهای چند شهر که منجر به آتش زدن قران کریم ، حمله به مساجد ، آتش زدن پرچم عزای سیدالشهدا و پرچم جمهوری اسلامی ، برداشتن حجاب از سر بانوی مسلمان ، آتش زدن مأمور نیروی انتظامی و بریدن گلوی مأمور دیگر و کشتن بیش از ده مأمور  مدافع امنیت و چند عابر بی گناه و آتش زدن اموال عمومی و خساراتهای چندصد میلیاردی به اموال عموم و اموال شخصی مردم شد ، حالا برخی از دوستان و برخی از خطبا و ائمه جمعه و مسئولین سخن از فراهم کردن بستر اعتراض در جامعه می کنند .

  حتی اگر بپذیریم که عده ای در بین این جمعیت محدود ممکن است فریب خورده و با قصد اعتراض وارد این صحنه ها  شده باشند ، اما  با این رخدادها اصل این جنایت ها را به عنوان " اعتراض " معرفی کردن از واقعیت های این چند روز بسیار فاصله دارد . و باید حساب معترضان اولیه و ادامه دهندگان و فرصت طلبان را از آنان جدا کرد. 

کافی است به اطلاعیه وزارت اطلاعات در مورد نقش گروهکهایی مانند منافقین و ... و حتی برخی کشورها در اغتشاشات اخیر توجه کنید تا به این واقعیت که جنایات اخیر یک اعتراض نبود ، پی ببرید.

 کافی است به مستندات سپاه پاسداران در شیطنت گروهکهایی مانند کومله و دمکرات  و جیش الظلم برای قتل و غارت و تصرف برخی مناطق دقت کنید تا متوجه شوید که این خباثت ها هیچ شباهتی به یک اعتراض  مدنی نداشته است . 

    در کجای دنیا برای اعتراض به مساجد و حسینیه ها حمله می کنند؟ در کجای دنیا برای اعتراض بدون اینکه مورد حمله قرار بگیرند، گلوی پلیس و گلوی یک موکبدار که آماده پذیرایی از زوار امام رضا (ع) بود را می درند؟ مگر نه این است که اعتراض در چارچوب قانون است مگر نقض قانون (قتل نفوس ، تعرض به جان و مال مردم ، حمله به مأموران و کشف حجاب و ...) را می توان اعتراض نامید ؟ 
 
وقتی از ماه ها قبل جنبش زنان و روی آورن به این موضوع در دستور کار تئوریسین های معاند قرار گرفت و دنبال بهانه ای برای بروز و ظهور آن می گشتند ، نبایستی از این پدیده که حتی به دنبال تجزیه طلبی بودند را به عنوان یک اعتراض مختومه نمود .

 البته فراهم نمودن بستری برای بیان اعتراض ها خوب و ضروری است و بدون این بسترها هم تا کنون بسیاری از اعتراضات (از جمله اعتراض معلمین به مسئله حقوق ، اعتراض مالباختگان برخی از موسسات مالی و اعتباری و اعتراض به مسئله بورس ، اعتراض کارگران برخی کارخانجات به عدم پرداخت حقوق و ...) را داشته ایم که جنس آنها واقعا اعتراض بود و بسیاری از این اعتراضات از سوی مسئولین مورد توجه و رسیدگی نیز قرار گرفت. حتی در جریان فتنه 88 نیز در آغازین روزهای پس از انتخابات و در پی شیطنت سران فتنه و گروهکها برخی از مردم دنبال اعتراض مسالمت آمیز به نتیجه انتخابات بودند که پس از چند روز متوجه کذب بودن ادعای تقلب و اقدامات  معادین و ضد انقلاب در حمله به مساجد و مراکز دولتی وانتظامی و تخریب اموال مردم شده و صف خود را از آنها جدا کردند.

    امروز باید به این سوالات پاسخ داده شود که:

 آیا در این شرایط تحریم و گرانی ها ، جبران خسارتهای میلیاردی  اغتشاشات باید از جیب مردم داده شود و فشار مضاعفی به آنها تحمیل گردد؟ ویا آن که عوامل اصلی و محرکان و لیدرها را باید علاوه بر مجازات تاوان خسارتهای عمومی و دولتی را بدهند. 

آیا کسانی که در قامت سران فتنه و فعالان سیاسی و ... بدون انجام تحقیقات لازم مدعی  قتل خانم مهسا امینی شده، آنرا منتشر و به تحریک عده ای پرداختند ، نباید هزینه دروغ پردازی خود را بپردازند؟ دادستان و مدعی العموم چرا در این مواقع ورود به موقع و قاطعانه ندارد؟! 

آیا کسانی که با هزینه این کشور به موقعیتی رسیده و شهرتی در ورزش و هنر دست و پا کرده اند ، نباید در کنار این شهرت  پاسخگو باشند و مطالبات جدی از آنها داشت؟ چرا بسیاری از آنها از معرفت و بصیرت برخوردار نیستند ؟ مقصر  این نقیصه معرفتی کیست؟ چرا در بزرگنمایی آنها توسط رسانه های رسمی کشور افراط شده است؟

آیا صدا و سیما در میدان دادن به بعضی از این سلبریتی ها که سوابق منفی قبلی در زمینه های اخلاقی و امنیتی و ... داشتند و چهره نمودن آنها مقصر نیست؟