مهدی آذریزدی که به پدر ادبیات کودکان و نوجوانان ایران معروف است، بیست و هفتم اسفند سال ۱۳۰۰ خورشیدی در روستای خرمشاه یزد به دنیا آمد و در ۱۸ تیر ۱۳۸۸ در بیمارستان آتیه تهران از دنیا رفت. او را در حسینیه خرمشاه یزد به خاک سپردند.
نام اصلی او مهدی آذر خرمشاهی بود ولی خودش میخواست روی آثارش آذری یزدی نوشته شود تا پیدا باشد که کجایی است.
پدر او علی اکبر و مادرش سکینه نام داشت. پدر او کشاورز بود. او در در خانوادهای تازه مسلمان با اجدادی زرتشتی زاده شد.
آذر یزدی خواندن قرآن و دعا و کتاب و حافظ خوانی را از بی بی مادربزرگ خود یادگرفت و نوشتن را در خانه از پدر، بعد از دوازده سالگی تا دو سال روزی یک ساعت صبح به صبح در مدرسهٔ خان یزد مقدمات صرف و نحو را خواند، از کودکی همراه با هر نوع یادگیری تمام روز را همراه پدرش در کارهای رعیتی باغ و صحرا کار میکرد و بعد شاگرد بنایی و جوراب بافی و از این قبیل، تا هجده سالگی بیش از ده بیست تا کتاب ندیده بود.
هرگز در کوچه بازی نکرده بود، هر گز ماشین سوار نشده بود، با صفحه و فیلم و سینما آشنا نبود، بیشتر مسجد و منبر را دیده بود و جز راه پیادهٔ خرمشاه تا بازار یزد سفر نکرده بود.
خانواده آذریزدی از افرادی بودند که به آنها « جدیدیها» میگفتند یعنی کسانی که نیاکانشان تا دو، سه نسل پیش زرتشتی بودند و تازه مسلمان به شمار میآمدند.
مرحوم مهدی آذر یزدی نویسنده معروف داستان های کودکان، روزگار کودکی را در سختی و فقر سپری کرد، اصلاً مدرسه نرفت، تا جایی که در پنجاه سالگی برای نخستین بار، کلاس درس را می بیند، نمیتواند جلوی گریه خود را بگیرد، الفبا را از پدر یاد گرفته بود و با کتاب مانوس بود.
پدرش معتقد بود، مدرسه آدم را فاسد می کند و می گفت به فکر آخرت باشید، آرزوی مدرسه رفتن و بچه ها را با کیف و لباس مدرسه دیدن همیشه برای مهدی باقی مانده بود.
آذریزدی زمانی که در قید حیات بود در مورد زندگی اش گفت: ابتدا در یکی از محله زرشتی نشین زندگی می کردند و از آنجا که پدرش اذان می گفت، به خصوص هنگام صبح موجب نارضایتی ساکنان آن محله که بیشتر پیرو آیین زرتشت (پیامبر ایران باستان)، بودند، می شد و پدرش به همین خاطر خانه را فروخت و به محله دیگری که ساکنان آن همگی مسلمان بودند، نقل مکان کردند.
به گفته وی، « خانواده آنها به دلیل مذهبی یا به هر دلیل دیگر خانواده منزوی بود ما با هیچ کس حشر و نشر نداشتیم یادم نمی آید که هیچ وقت در خانه مان مهمان داشته باشیم یا اینکه جایی به مهمانی رفته باشیم ، ما جدا بودیم از مردم و زندگی خاصی داشتیم مثل اینکه در روستایی زندگی می کردیم که تنها یک خانواده در آن زندگی می کرد هیچ رفت و آمدی با مردم نداشتیم».
او از هشت سالگی همراه پدرش در زمین رعیتی کار میکرد.
در بیست سالگی از کار بنایی به کار در کارگاه جوراب بافی یزد کشیده شد. پس از آنکه صاحب کارگاه جوراب بافی تصمیم به تأسیس دومین کتابفروشی شهر یزد گرفت، او را از میان شاگردان کارگاه به کتابفروشی منتقل کرد. کار در کتابفروشی زمینه آشنایی او با اهالی شعر و ادب را فراهم کرد، و پس از مدتی به تهران نقل مکان کرد و با معرفی همشهری خود حسین مکی در چاپخانه حاج محمد علی علمی واقع در خیابان ناصرخسرو مشغول بهکار شد.
او پس از ورود به دنیای کتاب و ادبیات، به شغلهای مختلفی مشغول شد، از جمله کار در چاپخانه و کتابفروشی. این مشاغل به او فرصت داد تا به کتابها نزدیکتر شود و از ادبیات غنی ایرانی الهام بگیرد.
او سالها به غلطگیرى و تصحيح نمونههاى چاپى اشتغال داشت. بسيارى از انتشاراتىها و کتابفروشىهاى مهم تهران چون «ابن سينا»، «امیر كبير»، «خاور»، «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و... شاهد زحمات توانفرساى او بودهاند. وى همواره با خواندن و آموختن، به عطش سيرىناپذير درونى خود پاسخ مىگفت. نكته جالب در خصوص شان علمى و فرهنگى او، پيوند درون سالكى طالب علم با دنياى سرشار از پاکى و پرراز و رمز كودكان است. او اوان جوانى را مصروف خواندن و آموختن و غنى ساختن دروناش كرده بود.
او نخستین نویسندهای است که در ایران به فکر نوشتن داستان برای کودکان و نوجوانان افتاد. به همین دلیل است که او را «پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران» نامیدند.
از سال ۱۳۹۱ روز درگذشت او مصادف با ۱۸ تیر، به نام روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری شده است.
او خودش میگوید: چون خودش در بچگی کتاب بچگانه نداشت، میخواست به این وسیله برای دیگر بچههای خوب کتاب خوب بنویسید.
آذریزدی در دهه ۳۰ زندگی خود به نوشتن روی آورد و اولین کتاب خود را با عنوان “قصههای خوب برای بچههای خوب” منتشر کرد. این مجموعه، نقطه عطفی در زندگی او بود و او را به عنوان یکی از مهمترین نویسندگان کودک در ایران معرفی کرد.
این مجموعه شامل بازنویسی قصههای قدیمی از متون ادبیات کهن فارسی مانند کلیله و دمنه، گلستان سعدی و مرزباننامه است. آذریزدی با زبانی ساده و روان، این قصهها را برای کودکان بازنویسی کرده است.
هشت جلد «قصههای خوب برای بچههای خوب» به ترتیب به قصههای «کلیله و دمنه»، «مرزباننامه»، «سندبادنامه و قابوسنامه»، «مثنوی معنوی»، «قرآن کریم»، «شیخ عطار»، «گلستان» و «زندگی 14 معصوم» اختصاص یافته است.
این مجموعه تا به امروز به زبانهای اسپانیایی، ارمنی، چینی و روسی ترجمه شده است و دوره هشت جلدی این كتاب تا به حال بیش از ۶۴ بار تجدید چاپ شده است.
در سال ۱۳۴۳ او جایزهٔ یونسکو را به سبب نگارش کتاب «قصههاى خوب برای بچههاى خوب» دریافت کرد.
آذریزدی که او را پرتیراژترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران میدانند.
شمار آثار مهدی آذر یزدی به نظم و نثر به بیش از ۳۰ اثر میرسد که آنها را میتوان چنین نام برد:
دوره هشت جلدی «قصههای خوب برای بچههای خوب» شامل دفترهای زیر است:
جلد ۱ - قصههای کلیله و دمنه
جلد ۲ - قصههای مرزبان نامه
جلد ۳ - قصههای سندبادنامه و قابوس نامه
جلد ۴ - قصههای مثنوی معنوی
جلد ۵ - قصههای قرآن
جلد ۶ - قصههای شیخ عطار
جلد ۷ - قصههای گلستان سعدی و ملستان
جلد ۸ - قصههای چهارده معصوم
وی اولین کتاب از مجموعهٔ ۸ جلدی قصههای خوب برای بچههای خوب را در سال ۱۳۳۵ بهدست مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر منتشر کرد.
در سال ۱۳۹۲ مجموعه انیمیشنی ۲۶ قسمتی با نام «قصههای خوب، برای بچههای خوب» به تهیهکنندگی مرکز پویانمایی صبا تولید و از شبکه پویای سیما پخش شد. همه ۲۶ قسمت این مجموعه برگرفته از کتابهای مهدی آذر یزدی است. یکی از نکات جالب نظر، حضور آذر یزدی به عنوان راوی در این مجموعه میباشد که به نوعی تجلیل از مقام این نویسنده است.
از کتابهای فاخر او همچنین میتوان به کتاب قصههای تازه از کتابهای کهن اشاره نمود که توسط ابوالقاسم اشرف الکتابی (مؤسسهٔ مطبوعاتی اشرفی) به چاپ رسید. مجوعهٔ ده جلدی قصههای تازه از کتابهای کهن در اصل اقتباسی از کتابهای کهن همچون قابوس نامه و دیگر کتابهای ارزشمند ادبی ایران است. دوره ده جلدی «قصههای تازه از کتابهای کهن» شامل دفترهای زیر است:
«خیر و شر» (یک داستان از هفت پیکر نظامی گنجوی)
«حق و ناحق» (یک قصه از سیاستنامه خواجه نظام الملک)
«ده حکایت» (در افسانه از گفت و کار حیوانات)
«بچه آدم» (داستان حی بن یقظان از ابن طفیل)
«پنج افسانه» (افسانههایی از احوال حیوانات)
«مرد و نامرد» (یک قصهٔ اقتباس از هزار و یک شب)
«قصهها و مثلها» (نمونهٔ هفده ضربالمثل قصه دار)
«هشت بهشت» (هشت اثر منظوم با شرح حالی از نگارنده)
«بافنده داننده» (یک قصه از جامع الحکایات دهستانی)
«اصل موضوع» (سیزده حکایت از مقالات شمس تبریزی)
«گربه ناقلا»(مؤسسهٔ مطبوعاتی اشرفی)
«شعر قند و عسل»(مؤسسهٔ مطبوعاتی اشرفی)
«تصحیح مثنوی معنوی مولوی»(انتشارات پژوهش)
«گربه تنبل»(انتشارات جهان دانش)
«قصههای ساده»(انتشارات جامی)
«مثنوی بچه خوب»
«قصههای ساده برای نوآموزان»
«خودآموز مقدماتی شطرنج»
«خودآموز عکاسی برای همه»
«قصههای پیامبران»
«یاد عاشورا»
«تذکره شعرای معاصر ایران» با نام مستعار عبدالحمید خلخانی
«لبخند»
«چهل کلمه قصار حضرت امیر (ع)»
«دستور طباخی و تدبیر منزل»
«خاله گوهر»
او در زندگی خود هیچ وقت ازدواج نکرد.
خاطرهای از او در سخنرانی در یک دبیرستان دخترانه بازگو میشود. آنجا به پرسشی درباره ازدواج نکردنش ۲ پاسخ داد؛ یکی شوخی و دیگری جدی.
شوخی اینکه من با زن دیوانه نمیتوانم زندگی کنم؛ چرا که زن اگرعاقل باشد، زن من نمیشود!
و جواب جدی اینکه پیش نیامده.
او در سال ۱۳۷۹ به سبب نگاشتن داستانهاى قرآنى و دينى، «خادم قرآن» شناخته شد.