هر روز اخبار فراوانی در رسانهها منتشر میشود که دنبالکردن آنها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیلهای صورتگرفته، مخاطبان خود را از مهمترین وقایع روز آگاه میکند.
بازی زمان در مذاکرات
روزنامه خراسان نوشت:
به نظر می رسد دور پنجم مذاکرات هسته ای در رم، پایتخت ایتالیا ،نقطه سر خط بود. در دو دور نخست مذاکرات کلیات و مفاهیم توافق بین دو طرف ایرانی و آمریکا رد و بدل شد و همه توقع داشتند که در دور سوم و چهارم به جزئیات پرداخته شود. حتی دو طرف در یک مرحله از مذاکرات تیم های فنی و تخصصی را اضافه کردند، به امید این که بتوانند وارد جزئیات توافق شوند. ایران در یک دور از مذاکرات کلیاتی را به طرف آمریکایی ارسال کرد که شامل بخش های هسته ای با محوریت رفع تحریم های اقتصادی بود که در آن، تهران به صراحت بر حق غنی سازی خود تصریح و اعلام کرد، بر روی چگونگی، عمق و گستره صنعت هسته ای حاضر به مذاکره است. حتی استیو ویتکاف، رئیس هیئت مذاکره کننده آمریکا در دور اول و دوم مذاکرات عمان در جواب ایرانی ها یادداشتی داد که می توانند به شرط نبود بمب، غنی سازی هسته ای داشته باشند.
با وجود این، روند مذاکرات از دور چهارم تغییر کرد، لحن آمریکایی ها عوض شد و بازی زمان را در مذاکرات آغاز کردند. سیاست جدید واشنگتن چطور قابل تحلیل است؟ تهران از طرفی با آمریکا مذاکره می کند و کشورهای اروپایی به حاشیه رانده شده اند و از سوی دیگر مکانیزم حل اختلافات در پرونده هسته ای (اسنپ بک یا مکانیسم ماشه) در دستان اروپاست. در مذاکرات جمعه گذشته ایران با طرف های اروپایی، لحن سه کشور اروپایی تند بود و حتی تهران هشدارهای جدی به آن ها داد. عمده ترین مشکل اروپا که در مذاکرات دخالت می کنند، جنگ اوکراین است و این موضوع برای آن ها به حیات و ممات تبدیل شده است. ایران به طرف اروپایی اعلام کرد، اگر مکانیسم ماشه فعال شود، بلافاصله تهران از NPT خارج خواهد شد و نتیجه خروج از این پیمان نیز مشخص است.
دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به خوبی این موضوع را درک کرده و عنصر زمان فعلاً گروگان واشنگتن است. ویتکاف درک قوی از موضوعات فنی هسته ای ندارد، اما بالطبع علاوه بر تجارت، مذاکره کننده ای قوی است. آمریکایی ها می خواهند امتیاز حداکثری از ایران دریافت کنند که شامل دو گزینه احتمالی زیر باشد:
نخست، دریافت امتیاز بزرگ از ایران برای ارائه نمایشی بزرگ تر: اساساً ترامپ مذاکره را برای نمایش انجام می دهد و می خواهد با دریافت امتیاز بزرگ هسته ای از تهران بگوید توانست ایران را از بمب هسته ای دور کند. این موضوع می تواند شامل تعلیق سه ساله هسته ای، تشکیل «کنسرسیوم هسته ای» یا «خارج کردن تمام مواد هسته ای زیر ۵ درصد از تهران» باشد.
دوم، موضوعات غیرهسته ای: ترامپ علاقه دارد به این مورد دست یابد؛ چیزی شبیه دیدار با مقام های ایرانی در سطح بالا، بازگشایی سفارتخانه ها یا مواردی از این دست که بگوید «Great agreement» انجام شده است.
سایه مکانیزم ماشه بالای سر تهران است و احتمال دارد کشورهای اروپایی از نیمه مرداد این روند را فعال کنند. بنابراین به نظر می رسد اروپا این کارت بزرگ بازی را در ازای موضوعی ارزشمند به ترامپ بفروشد، زیرا رئیس جمهور آمریکا به دنبال گرفتن امتیاز حداکثری از ایران است. به همین علت مذاکرات را فرسایشی می کنند تا وقتی به زمان مکانیزم ماشه نزدیک تر شدند، بتوانند امتیازات بیشتری از تهران دریافت یا مکانیزم را فعال کنند. علاوه بر این، به دنبال شروع چرخه مذاکره با ایران از «نقطه صفر» هستند، با این تفاوت که تهران با ۶ قطعنامه سازمان ملل متحد ذیل بند هفتم مواجه است.
******
ناامیدی اپوزیسیون و رسانههای معاند از تحقق رؤیای براندازی
خبرگزاری فارس نوشت:
در روزهایی که غرب گرفتار بحرانهای سیاسی و اجتماعی داخلی خود است و حمایتش از پروژههای مداخلهگرانه در کشورهای دیگر اندکی کم شده، رسانههای معاند فارسیزبان بیش از هر زمان دیگری به درونپاشی اپوزیسیون اذعان میکنند. تازهترین نمونه این وضعیت را میتوان در اظهارات یکی از تحلیلگران شبکه اینترنشنال مشاهده کرد؛ جایی که بهصراحت به شکست راهبردی اپوزیسیون، فقدان اعتماد، و قدرت اطلاعاتی جمهوری اسلامی اعتراف میشود. تحلیلگر این شبکه که با لحن انتقادی اما سرشار از ناامیدی سخن میگفت، در بخشی از سخنان خود با اشاره به صحبتهای جعفر پناهی، از نبود «اتحاد» بهعنوان یک معضل ساختاری اپوزیسیون یاد می کند و می گوید که حتی در میان چهرههای برجسته مخالف جمهوری اسلامی، اعتماد از بین رفته و همه نسبت به یکدیگر بدبین هستند.
جالب آنجاست که این سخنان نه از سوی یک تحلیلگر ناظر یا بیطرف، بلکه از جانب مهرهای در شبکهای مطرح میشود که سالهاست برای براندازی جمهوری اسلامی تبلیغ میکند و با بودجههای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل و سرویسهای غربی تغذیه میشود. این اعترافات ناخواسته، نشانهای از موفقیت ساختار ضدجاسوسی و امنیتی جمهوری اسلامی در مواجهه با جنگ ترکیبی دشمنان است. از ابتدای پیروزی انقلاب، دشمنان ملت ایران کوشیدهاند از درون، نظام اسلامی را فروپاشیده نشان دهند. با این حال، کارنامه دهههای اخیر نشان میدهد که نهتنها این راهبرد شکست خورده، بلکه نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی موفق شده اند ضمن شناسایی و مهار مهرههای نفوذی، با ایجاد فضای بیاعتمادی در اردوگاه دشمن، اتحاد آنها را به فروپاشی بکشانند.
آنچه امروز از زبان تحلیلگران رسانههایی چون اینترنشنال بیان میشود، در واقع تکرار همان حقیقتی است که بسیاری از جریانهای داخل کشور پیش از این نیز هشدار داده بودند؛ یعنی اپوزیسیون خارجنشین، فاقد راهبرد، گفتمان، و انسجام است؛ و در غیاب این عناصر، صرفاً ابزار جنگ روانی قدرتهای بیگانه است. اپوزیسیون برونمرزی، امروز بیش از هر زمان دیگری دچار بحران هویت است. شعارهای متناقض، راهبردهای متضاد، و شخصیتهای پراکندهای که هرکدام بهدنبال دیده شدن و دریافت حمایت مالی بیشتر هستند، تصویری از یک اپوزیسیون سردرگم را نشان میدهد. در مقابل، ساختار جمهوری اسلامی با وجود تحریم، فشار، جنگ روانی و عملیاتهای رسانهای، همچنان انسجام خود را حفظ کرده و با ابتکار در میدانهای مختلف، از جمله منطقهای، فناورانه و اقتصادی، در حال تثبیت موقعیت خود است.
******
بازداشت قاسمیان؛ هزینهای ناخواسته بر دوش دیپلماسیخبرگزاری مشرق درباره بازداشت حجتالاسلام قاسمیان در مکه نوشت : صرفنظر از انگیزه و دلایل عربستان، یک هشدار داخلی نیز در پی دارد؛ هشدار درباره ضعف هماهنگیها میان نهادهای اعزامکننده زائران و نهادهای سیاستگذار در حوزه دیپلماسی، آنهم در مقطعی که تیم دیپلماسی ایران در حال مدیریت پروندههای پیچیدهای چون مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا، تعامل با کشورهای عربی منطقه، و بازسازی روابط منطقهای است.
قاسمیان نه نماینده رسمی جمهوری اسلامی در حج بود، نه حامل پیام سیاسی، اما چهرهای شناختهشده است و مردم با او در برنامه محفل خاطره دارند که بازداشت او بلافاصله بازتاب رسانهای پیدا کرد. در چنین شرایطی، هزینهای که باید صرف پیشبرد پروندههای منطقهای شود، ناگهان صرف حل یک بحران فرعی اما رسانهای میشود؛ بحرانی که با یک مدیریت دقیقتر، میتوانست اصلاً بهوجود نیاید.
سالهاست که به حجاج و کاروانها درباره حساسیتهای عربستان در ایام حج هشدار داده میشود. این پروتکلها، هرچند گاه سختگیرانه یا حتی ناعادلانه بهنظر برسند، اما بخشی از واقعیت صحنهاند. مکه، صرفاً محل عبادت نیست؛ صحنهای است که در آن سیاست و تصویرسازی رسانهای هم جریان دارد.
آنچه رخ داده، بیش از آنکه ما را به موضعگیری علیه رفتار سعودیها سوق دهد، باید ما را به بازنگری در مدیریت اعزامهای خارجی، سطح آموزشها، و هماهنگیهای دیپلماتیک و امنیتیمان سوق دهد. چرا باید وزارت خارجهای که سرگرم چانهزنیهای حیاتی در مذاکرات هسته ای با آمریکا و روابط با کشورهای منطقه است، وقت خود را صرف حلوفصل تبعات یک حرکت غیرهمسو کند؟ چرا هر ناهماهنگی داخلی باید در تراز بینالمللی برای ما هزینه تولید کند؟
پرسشهایی از این دست، بیش از آنکه انتقاد از یک فرد خاص باشند، ضرورت اصلاح ساختار و هماهنگی در حوزه دیپلماسی زیارت را نشان میدهند. کاری که اگر امروز انجام نشود، فردا با هزینهای بیشتر، دوباره تکرار خواهد شد. ******
آبنبات چوبی مذاکرات روی میز است!
روزنامه فرهیختگان نوشت:
همزمان با اینکه برخی در داخل ایران به دنبال این هستند که در مورد نتایج مذاکرات رؤیا فروشی کرده و در این راستا حتی پرداخت حق عضویت 5 میلیون یورویی و بازگشت ایران به فائو را نیز پالس مثبت نامگذاری میکنند ترامپ همچنان به تهدیدات خود علیه ایران ادامه میدهد. او گفته است: «ترجیح میدهم گفتوگوها به نتیجه برسد؛ چراکه دوست ندارم انسانها کشته شوند. واقعاً دلم میخواهد چنین اتفاقی رخ دهد، چون دوست ندارم بمبی بیفتد و انسانهای زیادی کشته شوند».
یکی از مهمترین چالشهایی که فضای سیاسی و رسانهای کشور در فرایند مذاکرات با آن مواجه است، نوع مواجهه خوشبینانه و گاه غیرمستند برخی از جریانهای داخلی با اظهارات طرف آمریکایی است. در شرایطی که مقامات ایالات متحده، از جمله شخص رئیسجمهور آمریکا، مواضعی متناقض و گاه خصمانه اتخاذ میکنند، برخی در داخل با استناد به بخشی از جملات کلی و غیرالزامآور آنها، سعی در تفسیر آن به عنوان «پالس مثبت» دارند. این نوع روایتسازی خوشبینانه، بدون در نظر گرفتن مجموعه واقعیات میدانی و سابقه بدعهدیهای مکرر طرف مقابل، باعث میشود تحلیل و ارزیابی دقیق و واقعگرایانه از فضای مذاکرات به حاشیه رانده شود.
تازهترین نمونه از این خوشبینیهای بدون پشتوانه، بازگشت ایران به شورای مرکزی سازمان فائو پس از ۱۵ سال تعلیق است. پرداخت بدهی 5.5 میلیون یورویی ایران به این سازمان بینالمللی، به شکلی نادرست از سوی برخی افراد و رسانهها به عنوان نشانهای از «گرم شدن روابط با غرب» یا «نشانهای از آمادگی دو طرف برای توافق» تلقی شده است. این در حالی است که در خصوص سازمانی مانند فائو، موضوع صرفاً به پرداخت یک بدهی 5.5 میلیون یورویی از سوی ایران بازمیگردد و بازگشت به این سازمان نیز در سطحی نیست که بتوان ادعا کرد چون به ایران اجازه بازگشت داده شده و ایران نیز مبلغ مذکور را پرداخت کرده است. بنابراین میان دو طرف «پالس مثبت» رد و بدل شده است. این برداشت در نهایت چیزی فراتر از نوعی خوشبینی اغراقآمیز نبوده و از نظر ماهیت، ارزش و اثرگذاری، در حد یک امتیاز نمادین یا به تعبیر کنایهآمیز در حد یک «آبنبات چوبی» قابل ارزیابی است.
دونالد ترامپ از زمان آغاز اولین دوره ریاستجمهوری خود در سال ۲۰۱۷، سیاست «فشار حداکثری» را علیه ایران دنبال کرده است. این سیاست شامل خروج از برجام، بازگرداندن تحریمهای اقتصادی و اعمال تحریمهای ثانویه علیه کشورهایی بود که با ایران تجارت میکردند. هدف اصلی این استراتژی، وادار کردن ایران به بازگشت به میز مذاکره برای دستیابی به توافقی جدید بود که به گفته مقامات آمریکایی، باید شامل محدودیتهای شدیدتر بر برنامه هستهای ایران، برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای این کشور باشد. در آغاز دور دوم ریاستجمهوری خود، ترامپ با امضای یک یادداشت اجرایی صراحتاً به بحث مهار فروش نفت ایران به چین و استفاده از مکانیسم ماشه با همکاری متحدان اروپایی اشاره کرد و سپس با نگارش نامهای به مقامات ایرانی سعی کرد چهرهای باز و انعطافپذیر از خود نشان دهد.
این نامه، به گفته سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، ترکیبی از تهدید و پیشنهاد برای مذاکره بود. هدف این نامه ایجاد فضایی بود که ایران را به پای میز مذاکره بکشاند، در حالی که فشارهای اقتصادی و سیاسی همچنان حفظ میشد. در همین راستا ترامپ در مراسم روز ملی دعا در کاخسفید اعلام کرد که تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال کرده است و هر کشوری که از ایران نفت یا محصولات پتروشیمی خریداری کند، مشمول تحریمهای ثانویه خواهد شد. این اظهارات در شبکه اجتماعی تروث سوشال نیز تکرار شد، جایی که او صراحتاً خواستار توقف فوری خرید نفت ایران شد. این رویکرد دوگانه نشاندهنده استراتژی آمریکا برای حفظ فشار و همزمان ارائه پیشنهادهایی برای گفتوگو است.
******
پرخاش به پزشکیان به خاطر هاشمی
روزنامه اصلاح طلب هممیهن در واکنش به صحبت های پزشکیان در مراسم سالگرد تاسیس دانشگاه آزاد نوشت:
برابر آنچه خبرگزاریها و تارنمای ریاستجمهوری از سخنان مسعود پزشکیان در آیین چهلوسومین سالروز تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی منتشر کردهاند، رئیسجمهوری در نطق دیروز خود از پایهگذار این نهاد یاد نکرده و این در حالی است که در میان برخی از کلانپروژههای عصر جمهوری اسلامی که با نام هاشمیرفسنجانی گره خوردهاند و فراموشیپذیر نیستند دانشگاه آزاد ممتازترین است.
اگر مسعود پزشکیان همسن و سال جوانان نواصولگرا بود میشد جدای بیعلاقگی به حساب آن گذاشت که آن زمان نبودهاند یا تاریخ معاصر را نخواندهاند ولی رئیسجمهوری کنونی ایران در آن زمان 28 ساله بوده و اگر در آن روز تهران بوده باشد قطعاً خاطرۀ مستقیم دارد.
فراموشی نام هاشمیرفسنجانی چه عمدی و از سر ملاحظات سیاسی و پرهیز از هر اصطکاک و سخن قابل تفسیر و چه سهوی از رئیسجمهوری چون مسعود پزشکیان پذیرفتنی نیست.
******
یاران جلیلی پشت او را خالی کردند؟
روزنامه اعتماد نوشت:
محسن منصوری نیز در جای خود چهره قابل توجهی است. او معاون اجرایی رییس دولت سیزدهم بود. در ماجرای سقوط بالگرد اظهارات ضد و نقیضش در رسانهها بازتاب زیادی داشت. وقتی متن نامه حمایت از اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت قبل برای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری منتشر شد نام او ذیل امضاهای اعضای هیات دولت برای حمایت از اسماعیلی دیده میشد.
بعد اما رییس ستاد سعید جلیلی شد. توییتهایش در ساعاتی که مشخص بود کار به نفع پزشکیان تمام شده باز هم خبرساز شد و مهمتر از همه اما خبرها و داستانهایی که از او و نحوه برخورد محمد مخبر با او به عنوان سرپرست دولت منتشر شد، منصوری را در جایگاه ویژهای در این برهه تاریخی قرار داد.
حالا اما منصوری به عنوان یکی از چهرههای اصلی در حلقه دولت سیزدهم در گفتوگویی تلویحا از سعید جلیلی فاصله گرفته است. او در گفتوگویی گفته است که گزینه مورد نظر آنها- شخص منصوری و دولت سیزدهم- قبل از هر یک از اعضای دولت، شخص فتاح بوده است. او در این گفتوگو میگوید استدلال آنها در این زمینه این بوده که فتاح ویژگیهای منحصر به فردی داشته است.
اظهارات منصوری البته با بازتابهای زیادی در رسانهها همراه شده و تحلیلهایی از قبیل «عبور رادیکالها از جلیلی» نیز طرح شده است. این تحلیلها بر این دیدگاه متکی است که دیوار حامیان سعید جلیلی دوباره ترک برداشته است.
******
ایران بر سر حق غنیسازی اورانیوم کوتاه نمیآید
اسماعیل بقائی، سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در گفتگو با شبکه آمریکایی سیانان، در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه پیشرفت مذاکرات با آمریکا را چگونه میبینید، اظهار داشت: «اگر خواست آن باشد که اطمینان حاصل شود برنامه هستهای ایران کاربرد نظامی نخواهد داشت، فکر میکنم بهسادگی میتوانیم به نتیجه برسیم، اما اگر هدف عدم برخوداری ایران از حق استفاده از انرژی هستهای صلحآمیز باشد، فکر میکنم که بسیار مشکلساز است تا جایی که کل فرایند را با مشکل مواجه میکند».
سخنگوی وزارت امور خارجه همچنین در پاسخ به این سوال که چقدر دولت ترامپ و ویتکاف حق غنی سازی را درک میکنند، گفت: «این حقیقت که ما تاکنون مذاکراتمان را ادامه دادیم معنایش این است که سطح مشخصی از تفاهم وجود دارد، اینکه ایران تحت هیچ شرایطی از حق خود برای استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای، به شمول غنیسازی، چشمپوشی نمیکند».
وی در ادامه در پاسخ به این سوال که چگونه میتوان به مصالحه دست یافت، اظهار داشت: «من کاملا فکر میکنم خواستن، توانستن است. نه تنها یک راه، بلکه راههای زیادی برای دستیابی به مصالحه وجود دارد. تا آنجا که به ما مربوط است، میدانیم برنامه هستهای ما کاملاً صلحآمیز است و ما متعهدیم که اطمینان دهیم این برنامه صلحآمیز باقی خواهد ماند».
بقائی در خصوص فشارهای آمریکا و رژیم صهیونیستی در مذاکرات و همچنین تهدیدها علیه ایران گفت: «آنها (تهدیدات) مطمئناً مفید نیستند. شما میدانید ایرانیها تن به هیچ نوع فشاری نمیدهند. ما در قرون گذشته بارها ثابت کردیم که ایرانیها به هرگونه تهدید و فشار مثبت پاسخ نمیدهند. بنابراین نسبت به، بهکارگیری این ادبیات، ایرانیها یکصدا هستند و قطعاً از امنیت ملی خود دفاع خواهیم کرد».
******
نقدی بر اظهارات یک جامعهشناس
روزنامه کیهان نوشت:
درهم آمیختن دوغ و دوشاب و ارائه تحلیلهای غیرکارشناسی به رفتاری غالب در برخی نشریات زنجیرهای تبدیل شده است. روزنامه اعتماد سراغ یک شبه جامعهشناس رفته و از قول او به تحلیل مذاکرات اخیر با آمریکا پرداخت. تقی آزاد ارمکی در مصاحبه با اعتماد، تیتر «عبور از کلیشهها برای توافق» را برای آن انتخاب کرده، گفت: «تفاهم با آمریکا، ناترازيها را حل كرده و پروسه توسعه و رشد را محقق ميكند. اما حتي اگر فرض بگيريم كه مذاكرات به نتيجه مورد نظر نرسد، جامعه خود را در بخشي از جامعه جهاني قرار داده و يك زيست جهاني دارد. طرفي كه در اين ميان از عدم توافق ضرر ميكند، نظام سياسي است. نظام سياسي بايد مذاكرات را به نتيجه برساند، چون مردم اين را ميخواهند».
وی افزوده است: «چرخشی كه نظام سياسی اخيراً صورت داده، چرخش عظيمی است. ساختاری كه سالها مرگ بر آمریکا ميگفت، امروز با آمریکا مذاكره میكند».
او با ادعای اینکه ما به انتهای يك چرخه رسيدهايم و مهيای رسيدن به يك دوره تازه هستيم، گفت: «رسيدن به اين پيچ به اين معنا نيست كه ايران به اضطرار و با فشار اينگونه حركت میكند. آمریکا ما را به اين نتيجه نرسانده است. ما پذيرفتهايم كه بايد تغيير كنيم».
ارمکی همچنین ادعا کرد: «قصد طرف مقابل به نتيجه رساندن مذاكرات است. آنها از ورود به جنگ و تنش اجتناب میكنند. يكسال پيش گفتم ترامپ به سمت تنازع با ايران نمیرود. حتي به فرض شكست خوردن مذاكرات میدانند بايد وارد فاز گفتوگوهای ديگری شوند».
درباره گزارههای غلط و مغالطهآمیز طرف مصاحبه روزنامه اعتماد گفتنی است:
۱- این ادعا که «تفاهم با آمریکا، ناترازيها را حل كرده و پروسه توسعه و رشد را محقق ميكند»، گزاره ابطال شدهای در دولت «برجام و دیگر هیچ» است. تجربه برجام نشان داد که آمریکا تفاهمپذیر و توافقبردار نیست و بنا هم ندارد تحریمها را بردارد. بنابراین در این دوره، بدترین دوره رشد و توسعه اقتصادی را تجربه کردیم و جالب این که همین آقای ارمکی، ۲۵ اردیبهشت ۹۷ به روزنامه فرهیختگان گفته بود: «روحانی جز برجام کار دیگری بلد نیست. برجام پروژه او بود و تمام شد. او ۱۰۰ سال دیگر هم بماند، هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. نه توانایی کار دیگری دارد، نه نیروهای او این چیزها را میفهمند. روحانی هیچ کار دیگری از جمله رفع مشکلات اقتصادی را نمیتواند انجام دهد». ارمکی همچنین مهرماه ۱۳۹۷ در گفتوگو با روزنامه آرمان و درباره اینکه «دولت نه به وعدههای خود عمل کرده و نه پاسخگوی مطالبات بوده»، اظهار داشت: «دولت روحانی، بعد از برجام تمام شد. چون تمام هویت دولت را به برجام گره زده بود. او هیچ ایده دیگری جز برجام نداشت. جامعهای که این همه بحث نابرابری اقتصادی در آن میرود، یک نفر در کابینه نیست که بحث تز یا رفاه اجتماعی را مطرح کند. دولت از تز اقتصادی، مناسبات اجتماعی و فرهنگی، تهی و پایان یافته است». اکنون گوینده همین سخنان با عقبگرد ذهنی ادعا میکند «تفاهم با آمریکا، ناترازيها را حل كرده و پروسه توسعه و رشد را محقق ميكند»!
۲- در حالی که طرف آمریکایی یکبار برجام را زیر پا گذاشته و حالا هم به هیچ منطقی تن نمیدهد (نه حقوق ایران در ان پی تی، نه اکتفا به نظارت آژانس، نه مقایسه حق برابر کشورها در بهرهبرداری صلحآمیز از برنامه هستهای)، این سخن بیربطی است که کسی بگوید: «نظام سياسي بايد مذاكرات را به نتيجه برساند، چون مردم اين را ميخواهند». ملت رشید ایران، توافق محترمانه و توأم با تأمین منافع ایران را میخواهد و با دیکته نوشتن و خسارت دیدن مخالف است.
۳- مرگ بر آمریکا، شعار امروز و فردای ملت ایران و واکنشی انسانی و خردمندانه به جنایتها و خباثتهای دامنهدار طرف آمریکایی است که حتی دارو را تحریم میکند، خود از بمب اتمی رونمایی کرده اما استفاده صلحآمیز از برنامه هستهای را تهدید علیه امنیت جهانی میداند، و اصلیترین پشتیبان نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه بوده است. از طرف دیگر، چه کسی گفته که مذاکره کردن یعنی عبور از اعلام انزجار نسبت به جنایتها و خباثتهای آمریکا؟!
۴- در حالی که طرف آمریکایی در هر پنج دور مذاکره دبه کرده و نهایتاً مدعی شده برنامه غنیسازی ایران باید کاملاً تعطیل شود، شبه تحلیلگر همه فن حریف اعتماد، چگونه توانسته استنباط کند که قصد طرف مقابل، به نتيجه رساندن مذاكرات است؟! این قصد را وسط یاغیگری و زورگویی ترامپ به همه کشورها از کجا دریافته است؟!