زمستان ۸۸ که امین تارخ بعد از سال‌ها دوری به صحنه تئاتر بازگشته بود، اسم و رسم بزرگی نه تنها در بازیگری بلکه در معلمی هم داشت اما او نیز مانند هر بازیگر کاربلدی می‌دانست که بازی در هر اجرا و هم‌نفس شدن با تماشاگران، چه اندازه پر تاب و تب است.

خبرنگار ایسنا در آن مقطع و چند روزی پیش از اجرای نمایش «گالیله» برای تهیه گزارش تمرین این نمایش با داریوش فرهنگ، کارگردان و بعضی از بازیگران آن از جمله امین تارخ هم‌کلام شد.

از آنجاکه بعد از درگذشت تارخ درباره فعالیت‌های او در تئاتر کمتر صحبتی شده است، دریغ‌مان آمد تا این بخش از کارنامه هنری او مغفول بماند.

آنچه پیش‌رو دارید، بازنشر صحبت‌های تارخ درباره بازی در نقش «گالیله» است که بدون هیچ بهانه‌ای و تنها برای بازتاب بخشی از فعالیت‌های او در تئاتر منتشر می‌شود.

امین تارخ یکی دیگر از دانشجویان دوره طلایی دانشکده هنرهای زیبا بود، همان دورانی که دانشجویانی همچون پرویز پورحسینی، مرضیه برومند، سوسن تسلیمی، داریوش فرهنگ، خسرو شکیبایی، مهدی هاشمی، رضا بابک، بهرام شاه محمدلو، رضا کیانیان، سوسن فرخ‌نیا، گلچهره سجادیه و ... نزد استادانی همچون بهرام بیضایی، حمید سمندریان، دکتر محمد کوثر، داود رشیدی و ... مشق تئاتر می‌کردند.

 امین تارخ برای کدام نقش‌اش دلشوره داشت؟!

 دانشجویان هنرهای زیبا آنچنان خوش درخشیدند که استادان نه تنها تالار فردوسی دانشکده هنرهای زیبا را برای اجرای آثار دانشجویان خود در اختیار گرفتند بلکه تالار مولوی را هم در محل رستوران دانشکده تاسیس کردند.

در آن مقطع استادان دانشکده، آثاری را با بازی دانشجویان‌شان روی صحنه می‌بردند و امین تارخ هم یکی از دانشجویانی بود که در بعضی از نمایش‌های استاد خود محمد کوثر روی صحنه رفت.

او در نمایش‌هایی همچون «زن نیک ایالت سچوان»، «هنری چهارم»،«اتللو»، «لورنزاچیو»، «لازارتی» و ... به ایفای نقش پرداخت و برای بازی در نقش «یاگو» در نمایش «اتللو»، جایزه بازیگری در جشنواره تئاتری پیش از انقلاب را دریافت کرد.

در همان دوران دانشجویی، داریوش فرهنگ با همراهی مهدی هاشمی گروه تئاتر «پیاده» را بنیان‌گذاری کرد که اعضایی همچون سوسن تسلیمی و گلاب آدینه هم داشت و این گروه نمایش‌هایی ماندگار را روی صحنه بردند.

امین تارخ و مسعود کرامتی هم این نمایش‌ها را دیده بودند و فرهنگ را کارگردانی شایسته در تئاتر می‌دانستند که اعتماد هر بازیگری را جلب می‌کند.  

تارخ که سال ۵۸ با بازی در فیلم «مرگ یزدگرد» به کارگردانی بهرام بیضایی و با بازی در مجموعه تلویزیون «سربداران» کار محمد علی نجفی وارد حوزه تصویر شد، به دلیل مشغولیت زیاد خود در سینما و تلویزیون، همچون بسیاری بازیگران دیگر، مجال چندانی برای بازی در تئاتر نمی‌یافت. او بعد از انقلاب تنها در نمایش‌های «بکت»،«مرگ یزدگرد»، «تنبورنواز»،«شاعر« بازی کرده بود.

سال ۱۳۸۸ داریوش فرهنگ دست به کار اجرای نمایش «گالیله» شد؛ نمایشی که متن آن بر اساس متن درخشان برتولت برشت، بازنویسی شده بود و با متن اصلی تفاوت‌هایی داشت. او برای نقش «گلیله» امین تارخ را در نظر داشت و بازی در نقش «ساگردو»، دوست گالیله را هم به مسعود کرامتی سپرده بود.

 امین تارخ برای کدام نقش‌اش دلشوره داشت؟!

امین تارخ حالا بعد از ۱۲ سال دوری از صحنه قرار بود بار دیگر در نمایشی تازه بازی کند آن هم نقشی در حد و اندازه «گالیله».

او اما برای بازی در این نقش احساسات عجیب و غریبی داشت؛ احساس مسئولیتی همراه با ترس که در توضیح آن گفته بود:«دلهره‌ای که دارم به خاطر بازی در نقشی است که شهرت جهانی دارد. هرچند امروز کسی «گالیله» را به صورت فیزیکی ندیده اما او دانشمند بزرگی در تاریخ علم و ستاره‌شناسی است که حتی نزد افراد عامی هم محبوبیت دارد. چراکه ۴ قرن پیش عقایدی درست را مطرح کرد و به خاطر آن مقابل سیستمی ایستاد که با عقل و منطق، میانه درستی نداشت. بنابراین «گالیله» تنها یک شخصیت علمی نیست، بلکه مردی اهل مبارزه است که به خاطر عقایدش می‌جنگد. وقتی نقش چنین فردی را که به لحاظ سیاسی و علمی شخصیتی محبوب دارد، بازی می‌کنی و عموم تماشاگران هم شناخت نسبی از او دارند، بازی در این نقش دلهره‌آور است.»

 تارخ درباره غیبت طولانی خود در تئاتر به ایسنا گفته بود: «چندین واقعیت وجود دارد. باید شرایط برای ارایه کار خوب فراهم باشد. در سینما و تلویزیون شاید گاهی برای معیشت کار کنیم و برخی کارها را به عنوان کار حرفه‌ای معقولی انجام دهیم اما با تئاتر نمی‌توان تجارت و معیشت کرد. تئاتر به عنوان یک حرفه نمی‌تواند کفاف نیازهای زندگی امروز را بدهد. بنابراین بازیگران آن به سراغ سینما و تلویزیون می‌روند و گاهی برای خودسازی به تئاتر سر می‌زنند.»

 

«گالیله» و «ساگردو» هر دو به دنبال حقیقت بودند. حقیقتی که سزایش مرگ بود. در بروشور نمایش از زبان گالیله آمده بود: «کسی که حقیقت را نمی‌داند کهنه پرست است و نادان. اما کسی که حقیقت را می‌داند و آن را دروغ می‌نامد خیانتکار است... چه شب شومی است... شبی که انسان حقیقت را کشف کند و پرده‌ها برافتد. چه شب شومی است شبی که دریابیم ظلمت سلاح جاهلان است و روشنی نیاز عاقلان! شبی که دریابیم زمین مرکز کائنات نیست و گردشش به دور خورشید یقین است و جز این کهنه‌پرستی است و حاکمانش بیهوده نگاهبانان دروازه‌های کهنند..»

حالا امین تارخ یکی دیگر از دانشجویان دانشکده هنرهای زیباست که در کنار استادان و هم‌دانشکده‌ای‌هایش همچون حمید سمندریان، داود رشیدی و دکتر محمد کوثر و دیگر هم‌دانشکده‌ای‌هایش، پرویز پورحسینی و خسرو شکیبایی در قابی ماندگار شده است.