افراد خود تخریب گر به طور منظم رفتارهایی مانند اهمالکاری، کمالگرایی، گفتوگوی ذهنی منفی، طفرهروی یا ستیزهجویی را انجام میدهند. آنها اغلب به علت اضطراب، ترس و شک به خود، زحمات خود برای ساختن زندگی بهتر را به باد می دهند.
خود تخریب گری زمانی اتفاق می افتد که با رفتارهای ناخود آگاه باعث عقبماندگی و شکست در اهدافتان میشوید و به مرور تبدیل به یک چرخه تکراری در زندگی میشود و در نهایت احساس دلسردی میکنید.
به طور کلی، خود تخریب گری شامل هر نگرش یا رفتاری است که با ارزشهای شما مطابقت نداشته و در توانایی شما برای دستیابی به اهداف زندگیتان اختلال ایجاد میکند. هرازگاهی همه ما کارهایی انجام میدهیم که مانع پیشرفتمان میشوند؛ اما خودتخریبی الگویی از افکار و اعمال است که بهطور پیوسته مشکل ایجاد کرده و مانع از حرکت به جلو و مواجهه موفقیتآمیز با چالشها میشود.
از منظر روانشناسی، رفتارهای خودتخریبی میتواند به عنوان سازوکار مقابلهای برای رویارویی با استرس، خواستههای اجتماعی و دیگر بحرانهای عاطفی باشد. رفتارهای مخرب، پناهگاهی امن و فضایی است آشنا برای فرار از احساس بیارزشی، زمانی که فرد در موقعیتهای اجتماعی خود را ناتوان میبیند. در خور ذکر است که رفتارهای خودتخریبی به اشکال گوناگون خود را نشان میدهد. برخی از آنها بسیار شدید و افراطی است و بعضی خیلی هم شدید نیست. به هر حال خوب است که برای بالا بردن کیفیت زندگی آنها را بشناسیم.
کارهایتان را در زمان مناسب انجام نمیدهید و آن را به فردا، شنبه و یا بعداً موکول میکنید. این اتفاق میتواند به دلیل ترس از اشتباه و شکست و یا کمال گرایی و انتظار کامل و بینقص بودن از خودتان باشد.
رابطهها و یا شغلهایی را انتخاب میکنید که شما در معرض آسیب جسمی یا روانی قرار میدهد. رفتار جنسی پرخطر و تکانشی نیز در برخی از افراد خودتخریب گر دیده میشود.
وقتی با خودتان حرف میزنید دائماً خود را سرزنش و تحقیر میکنید. با خودتان بیرحم هستید. ندایی درونی شما را سرشار از شک و تردید میکند. این باعث میشود فکر کنید که به اندازه کافی خوب نیستید.
همه چیز خوب پیش میرود ولی ناگهان به دلیلی که احتمالاً نمیدانید چرا تصمیمی میگیرید که همه چیز خراب میشود. معمولاً خود را در وضعیتی قرار می دهید که شکست بخورید.
از راههای زیادی برای خراب کردن روابط میتوان استفاده کرد، اما معمولاً یک دلیل اصلی برای این کار وجود دارد: جلوگیری از آسیب دیدن. درست قبل از اینکه رابطه شما و شریک زندگیتان عمیق شود، شروع به دعوا و بداخلاقی با آنها میکنید. چرا؟
شاید به این دلیل که در اعماق وجود شما ترجیح میدهید که در آن زمان و موقعیت، رابطه را پایان دهید تا اینکه آسیب پذیرتر شده و مانند رابطههای گذشته گزندی به شما برسد.
بدین معناست که فرد خود را برای شکست آماده میکند و در نهایت با آن روبهرو میشود و تاییدی برای این ذهنیت خود دریافت میکند. هرچند که این تایید گرفتن به ضرر خود اوست. باور این که من هرگز موفق نمیشوم، روی خوشبختی را نخواهم دید، تلاشهایم هیچ فایدهای ندارد و از این دست افکار، نشانههای داشتن ذهنیت شکست محسوب میشود.
رفتار منفعلانه در مقابل پدیدههای روزمره نیز جزو رفتارهای خودتخریبی است. این رفتار زمانی بروز پیدا میکند که ما میدانیم چیزی برای ما خوب نیست یا مضر است اما از هر اقدامی برای حل مسئله یا بهبودی شرایط طفره میرویم.
راهی برای بی حس کردن خود در مقابل دردها و زخمهای درونی است که به شدت سلامت جسمیمان را تهدید خواهد کرد.
بسیاری از کمخورهای روانی برای جلب حمایت و توجه دیگران و ارضای نیازهای عاطفی دست به این رفتار خودتخریبی میزنند و سختترین رژیمهای غذایی را میگیرند.
این رفتار به معنی به تصویر کشیدن خود به عنوان فردی نابخرد یا ناتوان از به دست آوردن موفقیت و رسیدن به اهداف است که معمولا از نداشتن اعتماد به نفس نشات میگیرد. در این شرایط فرد با بیکفایت و ناتوان نشان دادن خود به خلوت امنی میخزد تا از پذیرش مسئولیت برای موفقیت بگریزد.
اگر چه به نظر میرسد آسیب رساندن به دیگران، رفتاری دیگرتخریبی است ولی روی دیگر این سکه در واقع خشونت علیه خود است. کاربرد کلمات ناخوشایند برای دیگران، صدمه فیزیکی و عاطفی به درگیری ذهنی خود فرد هم منجر میشود. نتیجه این رفتار از دست دادن اعتبار و محبوبیت اجتماعی است که نوعی دشمنی علیه خود است.
آسیب رساندن به خود میتواند به صورت ذهنی، عاطفی و بدنی باشد. این رفتار خودتخریبی نشانهای از نفرت از خود است. داشتن افکار منفی و استدلالهای غیر منطقی از این دست است. صدمه جسمی و بیرحمانهترین شکل آن یعنی خودکشی، شدیدترین نوع خودتخریبی است.
حس بدبختی و صرفا دلسوزی برای خود، میتواند به فلج شدن فرد در اقدام برای حل مسئله منجر شود و او را در موقعیت بدی قرار دهد و به بیانگیزگی برای تغییر منجر شود.
به عنوان راه حلی برای بی حس کردن فرد در برابر دردها و زخمهای روانی استفاده میشود که بدترین و خطرناکترین پیامدها را برای او خواهد داشت. در واقع یک راه فرار است که طی آن هم خود فرد و هم معمولا خانوادهاش به قهقرا کشیده میشوند.
یکی دیگر از ویژگیهای افراد خودتخریبگر، پنهان کردن احساساتشان در شرایط مختلف است که باعث میشود برای گفتن حرف دلشان به دیگران، مشکل جدی داشته باشند.
بعضی از اوقات، شرایط به گونهای پیش میرود که نیاز به کمک گرفتن از دیگران داریم. هیچ عیبی هم ندارد اگر برای حل یک مشکل تحصیلی یا شغلی از مدیر یا استادمان کمک بگیریم.
افراد خودتخریبگر در انجام این کار افراط و خواستههای خود را قربانی میکنند تا تایید دیگران را در هر شرایطی بگیرند.
ریختوپاشهای افراطی و غیر ضروری و حتی قمار کردن به از بین رفتن آرامش و درد سر برای فرد منجر میشود و یکی از نشانههای افراد خودتخریبگر است.
نادیده گرفتن خود به از بین رفتن سلامتی و در نهایت تخریب خود منجر میشود. به همین دلیل است که توصیه اکید روانشناسان، مراجعه به آنها در مواقع حساس است؛ زمانی که انسان فشار روانی زیادی روی خودش احساس میکند.
تجربه بزرگ شدن با والدینی که انتقادگر، سرزنش کننده، سخت گیر، پر استرس و پرخاشگر بوده اند می تواند عامل مهمی در ایجاد احساس خود تخریب گری و تتفر در فرد باشد.
همه خود تخریب گری ها ناشی از تجربه های کودکی نیست و گاهی رابطه با دیگران در بزرگسالی می تواند منشاء تنفر از خود باشد. روابط نزدیک و یا حتی روابط شغلی با افرادی که شما را کوچک کرده و احساس حقارت را در شما بوجود می آورند می تواند باعث خود تخریب گری و احساس تنفر در شما بشوند.
کتک خوردن از افراد زورگو در مدرسه می تواند زمینه را برای ایجاد احساس تنفر از خود در بزرگسالی فراهم کند. افرادی که مدام درگیر خاطرات دردناک گذشته هستند خودپنداره و عزت نفس شان آسیب دیده و دچار احساس بی ارزشی در زندگی شان می شوند.
تجربه رویدادهای تروماتیک مانند تصادف های شدید رانندگی، مورد آزار و اذیت جنسی و جسمی قرار گرفتن، از دست دادن والدین یا مراقبان اصلی می تواند زمینه ساز نفرت از خود در فرد باشد.
افرادی که خودپنداره ای منفی از خود دارند، کوچکترین اتفاقات بد زندگی شان را یزرگ نمایی کرده و در واقع اتفافات بد را منعکس کننده ی ذات بد خود می دانند.
احساس نفرت از خود و خود تخریبی می تواند ناشی از اختلالات روانی همچون افسردگی، اضطراب و اختلالات شخصیت باشد.
اگر فکر میکنید اوضاع از کنترل شما خارج شده؛ بهتر است به یک درمانگر مراجعه کنید.