«منصور» اولین فیلم بلند سینمایی سیاوش سرمدی است که در کارنامه اش ساخت مستندهای «ادواردو»، «معتاد به نفت» و «تهران تقاطع سئول» دیده می‌شود. سرمدی در این فیلم به بخشی از زندگی یکی از فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، شهید تیمسار منصور ستاری است؛ خصوصا در دوره‌ای از جنگ عراق علیه ایران و زمانی که مشکلات عدیده‌ای به دلیل کمبود امکانات نظامی در نیروی هوایی وجود داشت. 

تیمسار ستاری برای حل مشکلات، ساخت قطعات لازم و در نهایت طراحی یک هواپیمای حنگنده را می‌دهد. گرچه در قدم اول، شکست می خورد، در ادامه جنگنده «آذرخش» و نسلهای بعدی ان «صاعقه 1»، «صاعقه 2» و... محصول تلاش مهندسان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی می‌شود. 

سیاوش سرمدی در پرداخت شخصیت تیمسار ستاری افت و خیزها، مخالفت‌ها و حتی دشمنی‌ها علیه تلاش ستاری و تیمش را به تصویر کشیده و تصویری از این فرمانده ارتشی ارائه داده که در عین اقتدار، با همکارانش صمیمی است، و مهمتر از همه دل‌سوز و وطن‌پرست است.

در تصاویر اندکی که از زندگی شخصی تیمسار ستاری دیده می‌شود نیز چهره یک مرد مقتدر خانواده‌دوست را ساخته است و تلاش کرده او را باورپذیر کند و می‌کند.

حتما می‌توان از خیلی نکات مثبت دیگر از جمله کارگردانی، فیلمنامه درست، و همه نکات فنی فیلم صحبت کرد، اما این یادداشت بیشتر از آنکه نقد فیلم «منصور» باشد، دوست دارد به فرامتن این فیلم بپردازد، فرامتنی که قطعا در این روزگار سراسر سختی بیشتر به آن احتیاج داریم و باید بیشتر به آن توجه کنیم. 

«منصور» علاوه بر اینکه بر یکی از موضوعات کمتر کار شده در سینمای ایران، یعنی نیروی هوایی ارتش در زمان جنگ دست گذاشته، شخصیتی را انتخاب کرده که ویژگی‌های او نیاز همیشگی هر جامعه‌ای در هر مقطع زمانی است. قطعا شهید ستاری یک قهرمان ملی است، قهرمانی که در زمان فعالیت با انواع مشکلات مبارزه کرد و در نهایت به پیروزی رسید.

این همان چیزی است که امروز در جنگ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در کشور به آن نیازمندیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم ایران امروز در جنگ سختی زیست می کند، شرایط اقتصادی بیش از وجوه دیگر زندگی را بر همه اقشار جامعه سخت کرده است، جنگی که باید با تدبیر و اندیشه درست و خصوصا در راستای ارتقای وضعیت معیشت مردم و در حفظ منافع ملی کشور باشد و این امر نیازمند یک غیرت ملی است.

این غیرت ملی نیازمند قهرمانانی است که چهره معاندان در لباس و جایگاه دوست را درست تشخیص بدهند؛ کسانی که از ریسک کردن برای ارتقای وضعیت که نتیجه آن به نفع یک ملت است، نترسند؛ مدیران مقتدری که پس گردن مدیر زیردستش وقتی وظیفه خود را درست انجام نمی‌دهد، بگیرد و او را مواخذه کند؛ مسوولان توانمندی که وقتی دوستان معاند پوست موز زیر پایشان می‌اندازند، با سربلندی عبور کنند؛ فرمانده‌هانی که بر سر سفره غذای سربازانش بنشینند و از تفاوت غذای آنها با افسران گلایه کنند و...

یکی از راه‌های تحریک و تقویت غیرت ملی در آحاد یک جامعه، ساخت آثار هنری خصوصا آثار سینمایی و تلویزیونی (به دلیل دسترسی راحت و مخاطب عموما گسترد‌ه‌تر آن) است. شاید در یادداشت‌های قبلی درباره رویکردهای موثر از ساخت اثر هنری با هدف تاثیر بر مخاطب نوشته باشم، رویکردی که از آن در جامعه‌شناسی هنر به عنوان رویکرد «شکل‌دهی» یاد می‌شود. رویکردی که معتقد است آثار هنری می‌توانند ایده‌هایی در ذهن مخاطب ایجاد کنند. گرچه این نظریه ابتدا در مخالفت با فیلم‌های خشن طرح شد، یکی از بهترین نظریه‌ها برای اعمال سیاست‌های خرد و کلان فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. 

مضمون همه این سیاست‌ها می‌تواند یک شخصیت واقعی از دل جامعه و تاریخ آن جامعه باشد، شخصیت‌هایی در گذشته و امروز این کشور برگ‌های زرین تاریخ را برپار کرده اند و شناساندن آنها به مخاطب امروز که یکی، دانش‌آموز است و دیگری، دانشجو و مسوول و فرمانده و رئیس و کارگر و... همه این افراد می‌توانند مخاطب مستقیم آن اثر هنری باشند و نتیجه آن باشد که هر کس در هر جایی که هست می‌تواند و باید یک قدم موثر برای ارتقای وضعیت خود که قطعا منجر به ارتقای وضعیت دیگران می‌شود، بردارد.

رویکرد شکل‌دهی در ارتباط مستقیم با رویکرد «بازتاب» است که آن نیز معتقد است آثار هنری، آئینه جامعه است و این یعنی آثار هنری امکان شناخت جامعه‌ای را که آن اثر هنری در آن ساخته شده، فراهم می‌کنند. از همین نظریه می توان بهره برد و زندگی های انسانهایی را به تصویر کشید که شناختن آنها و به کار گرفتن راهکارها و تدابیرشان در زندگی  فردی و اجتماعی (زندگی خصوصی و زندگی حرفه‌ای)، شرط لازم و کافی برای ادامه راه پرسنگلاخ آینده است. 

فیلم «منصور» فقط بخشی از زندگی یک قهرمان ملی را به تصویر نکشید، «منصور» می‌تواند و باید الگوی ساخت آثار دیگر درباره شخصیت‌های مهم خصوصا شخصیت‌های مهم تاریخ معاصر باشد، چرا که مخاطب با آن احساس نزدیکی بیشتری می‌کند، اتفاق‌هایی در فیلم می‌بیند که در زندگی واقعی دیده و آنها را می‌شناسد، افرادی را در لباس و جایگاه امروز می‌بیند و تصور نمیکند ‌که هر آنچه بوده در تاریخ بوده پس قطعا تاثیر بیشتری از آن می‌گیرد البته که همین انسان‌های موثر امروز، از تاریخ و گذشته و پیشنشیان درس فداکاری و تلاش و ایثار و وطن‌پرستی گرفته‌اند.